(0) نظر
دسته ها: مقالات - كتاب صورت وسيرت
گاه گفته ميشود كه انسان در سير كمالي خود، مراحل جمادي و گياهي و حيواني را
پشت سرگذاشته و به مرتبهٴ انساني رسيده است. يعني خاك در پي تغذيه و رشد از حالت جمادي خارج و به مرحلهٴ نباتي پا ميگذارد. گياه نيز غذاي حيوان شده و به مرتبهٴ حيواني ميرسد و اين حيوان هم صرف تغذيهٴ انسان و از اجزاي بدن او ميشود. پس خاك با پيمودن اين مسير به شكل انسان درآمده است.
اما اين، يك تصوير ساده و ابتدايي بلكه ناتمام و باطل است؛ زيرا خاك، اگر چه از اجزاي گياه است ولي گياه، جزء حيوان نميشود؛ چون تا زماني كه روي ساقهٴ خود ايستاده و سر سبز است، گياه است و غذاي حيوان نيست و پس از جدايي از ساق، ديگر جماد است و با اين حال جمادي، غذاي حيوان را تشكيل ميدهد. به همين شكل، حيوان تا حيوان است، غذاي انسان نيست و آنگاه كه غذاي انسان است، ديگر حيوان نيست. چون انسان، گوسفند نميخورد، بلكه گوشت آن را كه جماد است، مصرف ميكند.
ادامه مطلب
(0) نظر
دسته ها: مقالات - كتاب صورت وسيرت
حقيقت انسان، كتابي است نيازمند به شرح و شارح اين كتاب هم كسي جز مصنّف آن يعني آفريدگار هستي نمي تواند باشد؛ زيرا خداوند، هم نويسنده اين كتاب است و هم متكلمِ كلمات آن.
خداي سبحان، حقيقت انسان را به وسيله انبيا و اوليا و فرشتگان، شرح كرده و با بيان اين كه آدمي از كجا آمده، به كجا ميرود و در چه راهي گام بر ميدارد، او را هم با خودش آشنا ميكند، هم با آفريدگارش و هم با گذشته و حال و آينده اش.
اگر انسان، حقيقت خود را براي شرح، به خدا نسپارد، ديگران او را شرح كرده و انسان شناسي مينگارند. اما بسان كتب آسماني پيشين، دست به تحريف و تفسير به رأي ميزنند. هم بعضي از اسرار نهاني را كتمان ميكنند، هم اموري بيگانه
را به عنوان خواسته هايش بر او تحميل مينمايند و هم خواسته هاي حقيقي او را جا به جا ميكنند و اين سه نقص بزرگ و عيب مهّم در شرحِ حقيقت انسان است.
ادامه مطلب
(0) نظر
دسته ها: مقالات - كتاب صورت وسيرت
شناخت انسان، بهترين راه براي معرفت خداست و در اين شناخت، ما نيازمند
معرّف، هستيم. اگر انسان، عين فقر است و هستي او جز نياز ، چيزي نيست، شناختن او هم عين حاجت خواهد بود و بدون تعريف شدن، توسط خداي سبحان، ممكن نيست خود را بشناسد؛ زيرا معرفت انسان، وصف او است و وصف نيز همواره تابع موصوف است.
اگر موصوفي عين ربط و فقر و نياز بود، وصف او نيز آن گونه است و اگر انسان در شناخت خود مستقل و بي نياز از غير باشد لازمهاش آن است كه موصوف، عين نياز بوده ولي وصف او يعني معرفت، مستقلّ و خود ساخته باشد و نيز لازم ميآيد كه موصوف در بعضي از وصفها محتاج به غير نباشد. يعني در حال اتّصاف به آن وصف اگر هيچ موجود ديگري هم نباشد، آن موصوف ميتواند به وصف ياد شده، متصف گردد و لازم چنين مطلبي همانا استقلال و استغناي موصوف است، در حالي كه او عين فقر است. بنابراين انسان بايد از ناحيهٴ موجود مستقل، تعريف شود و مقصود اساسي از اين تعريف همان ايجاد معرفت در نهاد انسان و تعليم تكويني او به حقيقت خويش است وگرنه تعريف لفظي چندان كار آمد نخواهد بود.
ادامه مطلب